ده عادت مردانه و عصبانیت زن ها (2)
نویسنده:باربارادی آنجلیس
آقای نامرئی
عمیق ترین احساسات خود را با آن ها در میان می گذارید، اما آن ها همان طور مثل مجسمه می نشینند و به شما زل می زنند.
هنگامی که نظرشان را درباره چیزی می پرسید، می گویند نظری ندارند. هنگامی که متوجه می شوید از چیزی ناراحت یا گرفته هستند و ازایشان می پرسید چه اتفاقی افتاده است به گونه ای رفتار می کنند که گویی حرف شمارا نشنیده اند و پاسخی ندارند.
چه بلاهایی که آقایان نامرئی بر سر زن ها نیاورده اند!؟ آقایان نامرئی اغلب به تلاش های زن به منظور برقراری ارتباط با سکوت پاسخ می دهند. صحبت کردن با چنین مردهایی مثل انداختن سنگریزه در چاهی است که ژرفای آن بی انتهاست.منتظرید صدایی از کف چاه بشنوید، اما خبری نمی شود. این دقیقاً همان اتفاقی است که به هنگام تلاش برای گفت و گو با آقای نامرئی می افتد.بدین معنا که فقط «غیبش می زند»!
گاهی اوقات رابطه داشتن با آقای نامرئی این احساس را به انسان می دهد که با اشباح رابطه دارد.او هم با شماست و هم نیست! او را می بینید، اما احساس اش نمی کنید.او به گونه ای رفتار می کند که گویی حضور دارد، اما چیزی نمی گوید.
با ماشین و به همراه نامزدتان به طرف رستورانی می روید تا شام بخورید. ظاهراً اوقاتش تلخ است.می پرسید:«عزیزم، آیا از چیزی ناراحت هستی؟»سکوت. همین طور به رانندگی ادامه می دهد.
سر میز صبحانه به شوهرتان می گویید:«فکر می کردم به زودی می تونیم از تعطیلاتمون استفاده کنیم.»سکوت.روزنامه اش را می خواند.چیزی نمی گوید.
به نامزدتان می گویید:«از اینکه وقت زیادی را به مکالمه ی تلفنی با نامزد قبلی اش می گذراند، ناراحت هستید.» او به شما گوش می دهد بدون آن که کلمه ای بگوید از او می پرسید:«آیا چیزی هست که بخواهی در این باره به من بگویی؟» سرش را به علامت «نه» تکان می دهد.سکوت.
در این برخوردها چه چیزی در سر آقای نامرئی می گذرد؟ کسی چه می داند؟ شاید حوصله ی حرف زدن را ندارد.شاید هم نمی خواهد زحمت جواب دادن را به خود بدهد. شاید نمی داند چه جوابی بدهد. شاید ناراحت یا نگران است یا احساس گناه می کند یا فقط گیج و سردرگم است و نمی داند احساسات اش را چگونه به کلمه بکشد. بنابراین فقط آن جا می نشیند. البته این ها حدسیاتی بیش نیستند. زیرا آقای نامرئی اصولاً بر طبق تعریف، قرار نیست حرف بزند.
مردان عزیز:فرض کنید ماشین تان خوب کار نمی کند. آن را به تعمیرگاه می برید تا نگاهی به آن بیاندازید. ماشین را چند ساعت آن جا می گذارید و می روید.هنگامی که باز می گردید از مسئول تعمیرگاه می پرسید:
«خب، متوجه شدید مشکل ماشینم چی بود؟»
او به شما خیره می شود و چیزی نمی گوید: «ببخشید، مثل اینکه صدامو نشنیدید. پرسیدم فهمیدین مشکلش چی یه؟» او رویش را برمی گرداند و شروع به ورق زدن روزنامه می کند.
چه احساسی به شما دست خواهد داد؟ مطمئنم از عصبانیت منفجر خواهید شد.
مثالی دیگر: هفته ها روی گزارشی که رئیس تان از شما خواسته بود کار می کنید تا سرانجام آن را تحویل می دهید. چند روزی می گذرد و هیچ بازتابی از او دریافت نمی کنید.از او وقت می گیرید که یک روز در دفترش اورا ببینید.هنگامی که وارد می شوید پای میزش نشسته است.
می پرسید:«هنوز چیزی درباره گزارشی که تهیه کرده ام از شما نشنیده ام، آیا فرصت کرده اید نگاهی به آن بیاندازید؟» او آهی می کشد و چیزی نمی گوید. در حالی که نگران شده اید می پرسید: «آیا اشکال یا ایرادی در آن دیده اید؟» می خواهید آن را دوباره از نو بنویسم؟» او در حالی که با یک گیره کاغذ ور می رود همان جا نشسته است و با نگاهی که هیچ چیز را نمی توان از آن خواند، به شما خیره می شود.
مردان عزیز:چه احساسی به شما دست خواهد داد؟ احتمالاً از ترس این که قرار است اخراج شوید وحشت شما را فرا می گیرد.مطمئنم حالا دیگر متوجه منظور من شده اید:اصلاً درست نیست به کسی که سعی دارد با شما صحبت کند پاسخی ندهید.به علاوه بی ادبانه، گستاخانه و غیرانسانی نیز هست. مطمئناً چنانچه چنین برخوردهایی با شما بشود شما نیز همین احساسات را در خود تجربه خواهید کرد. خب، فکر می کنید نامزد/همسرتان هنگامی که شما «آقای نامرئی» می شوید چه احساساتی را تجربه خواهد کرد؟
مطلبی است درباره ی سکوت که می خواهم به شما مردان بگویم:
سکوت خنثی نیست.بلکه حاوی پیامی است که به همان میزان صحبت و گفت و گو نیرومند است.سکوت به معنای غیبت یا عدم حضور پیام نیست بلکه تنها به معنای عدم حضور کلمات و واژگان است.سکوت عدم حضور پاسخ نیست.بلکه تنها پاسخی تهی و خالی است. هنگامی که مردی تلاش های زنی مبنی بر ایجاد ارتباط با او با سکوت پاسخ می دهد،زن احساس نمی کند که به او پاسخی نداده اند. بلکه احساس خواهد کرد پیامی شنیده است که دلش را شکسته و قلبش را به درد آورده است.
هنگامی که مردها پاسخی نمی دهند زن ها چه می شنوند؟
زن ها در این اوقات می شنوند که:
01 آنچه گفته اند آنقدر مهم نیست که به آن پاسخی داده شود.
02 اهمیت چندانی برای نامزد/همسر خود ندارند که به آنها جواب بدهد.
03 آنچه گفته اند احمقانه است و استحقاق آن را ندارد که به آن پاسخی داده شود.
04 پاسخی که قرار است به آنها داده شود چنان ناراحت کننده و ناخوشایند است که نامزد/همسرشان آن را در خود نگه می دارد و بروز نمی دهد.
آقای نامرئی:خانم ترسو
آیا می خواهید بدانید چگونه می توان وضعیت روحی زنی را تنها ظرف چند دقیقه کاملاً به هم بریزید و او را به لحاظ احساسی و عاطفی از هم بپاشید؟ با سکوت به او پاسخ دهید، از او فاصله بگیرید.ارتباط خود را با او قطع کنید؛ تنهایی طلب باشید.و هیچ چیز نگویید. سپس ببینید که چگونه به زنی ترسو بدل خواهد شد.
در چه اوقاتی از زندگی مان دچار استرس و اضطراب می شویم؟
هنگامی که چیزی وحشتناک یا گیج کننده ـ آنهم به طور ناگهانی ـ برایمان اتفاق می افتد.این دقیقاً همان احساسی است که زن ها در مواجهه با حضور ناگهانی آقای نامرئی دارند.کنار او نشسته ایم و حال او خوب به نظر می رسد. اما یک دقیقه بعد هنگامی که چیزی ازگفته هایمان به مذاق او خوش نمی آید، به طرزی ناگهانی ناپدید و نامرئی می گردد. اما او به کجا رفته است؟ پاسخ آن را نمی دانیم. سپس خانم ترسو ظاهر می شود در حالی که احساس رهاشدگی و تنهایی می کند و بسیار ترسیده است.
البته هنگامی که آقای نامرئی با خانم ترسو مواجه می شود نامرئی تر می شود. خانم های ترسو همیشه موجب می شوند آقای نامرئی هرچه سریعتر در جهت مخالف فرار کند. هرچه او نامرئی تر می شود ما بیشتر وحشت می کنیم، هرچه ما بیشتر بترسیم او نیز بیشتر فرار خواهد کرد و بدین ترتیب چرخه ی معیوب دیگری آغاز می شود.
به طرز مضحکی، آقای نامرئی می تواند موجب شود زن نیز احساس نامرئی بودن کند، گویی که وجود ندارد یا ناپدید شده است. زیرا حرف هایش شنیده نمی شوند. گویی می توان آنچه را که در پشت ما واقع شده است، دید. به یاد دارم زنی برای من نوشته بود:«انگار توی صورتم در را به هم کوبیده باشد.»بله، این همان احساسی است که به انسان دست می دهد، شاید هم بدتر.
راه حل:
01 هنگامی که نامزد/همسرتان سعی دارد با شما صحبت کند،
گذشته از اینکه چه احساسی دارید به او پاسخ دهید و به یکباره در برابر چشم او در هوا ناپدید نشوید.در زیر جایگزین های خوبی برای سکوت ارائه شده اند: «متوجه ام چی می گی. ممنونم که بهم گفتی. اما نیاز دارم مدتی در باره اش فکر کنم.»
«الآن وقت بسیار بدی برای صحبت کردن با من است.اصلاً تمرکز حواس ندارم.بذار بعداً صحبت کنیم.»
«می دونم نیاز دارید آلان صحبت کنی. اما الآن آمادگی اون رو ندارم. به کمی دقت نیاز دارم تا جواب دلخواه تو رو بدم.»
«احساس می کنم کمی در برابر صحبت کردن از خود مقاومت نشون می دم. فکر می کنم به این دلیل که خسته ام و بعد از کار به کمی استراحت نیاز دارم. می تونیم بعد از شام صحبت کنیم؟»
«اینطور که متوجه شدم این موضوع برایت خیلی مهمه. اما ذهنم الآن خیلی مشغوله و به سختی می تونم روی گفته های تو تمرکز کنم. فکر می کنم بعد از کمی استراحت/چرت/غذا/ورزش و... احساس بهتری داشته باشم.»
02 هرگاه متوجه شدید که «آقای نامرئی» شده اید، به طرزی ملموس تلاش کنید تا مجدداً به طریق نامزد/همسر خود ارتباط برقرار کنید. به او نزدیک شوید، او را لمس کنید یا از او درباره ی گفته هایش سؤال کنید. به یاد داشته باشید:سکوت هرگز نتیجه ی مثبتی در پی نخواهد داشت و دیر یا زود سر و کله ی «خانم ترسو» پیدا خواهد شد!
4-آقای مرموز
هیچوقت نمی توانید فهمید چه چیزی را می خواهند به شما بگویند، می دانید سعی دارند چیزی بگویند، اما نمی دانید که آن چیز چیست!؟ هنگامی که از آنها می پرسید آیا به چیزی نیاز دارید؟ می گویند نه.اما کاملاً مشخص است که واقعیت را نمی گویند. به دلیل یکی از گفته هایی که از شما سرزده است ناراحت است اما وقتی که از او می پرسید، می گوید که همه چیز خوب است و هیچ مشکلی وجود ندارد.
بگذارید شما را به «آقای مرموز» معرفی کنم.او بسیار شیرین، مهربان، جذاب، و خوش برخورد بوده کنار آمدن با او نیز بسیار ساده است. خانم های عزیز:اما این تنها نیمی از ماجرا است. آقای مرموز با مهارت تمام نیازها و خواسته های خود را از شما پنهان می کند. به طوری که هرگز نمی توانید بفهمید در اندرون او چه می گذرد. او همه ی آنها را همچون یک راز از شما مخفی نگه می دارد. شاید حتی از خودش هم! و هر چه قدر تلاش می کنید باز هم نمی توانید موفق شوید کاری کنید تا اسرارش را با شما در میان بگذارد.ممکن است فکر کنید او را خوشحال کرده اید، اما نمی توانید زیاد مطمئن باشید زیرا در رابطه با مرد مرموز واقعیت را همواره به سادگی نمی توانید ببینید.ممکن است به ظاهر خوشحال و راضی به نظر آید، اما آیا واقعاً همینطور است؟ کسی نمی داند. هر بار که از او می پرسید آیا به چیز دیگری از جانب شما نیاز دارد اصرار می ورزد که «نه» و اینکه شما عالی و مطلوب هستید. همین پاسخ شما را مظنون می کند. زیرا شما می دانید که از «مطلوب» فاصله دارید.آیا او واقعاً چنین احساس می کند؟ آیا او براستی تحقق یک رؤیاست یا اینکه چیزی را از شما پنهان می کند؟
پاسخ البته آن است که آقای مرموز استاد تمام عیار پنهان کاری است. او مخزن الاسرار است و چیزی را که نخواهد به کسی فاش نمی کند. نارضایتی های خود را نیز همینطور، نیازها و خواسته هایش نیز جزو اسرار او هستند.و بدتر از همه این که همه اینها را باید خودتان به تنهایی کشف کنید.
اینگونه مردان که نیازها و خواسته هایشان را چه به لحاظ احساسی ـ عاطفی و چه به لحاظ جنسی بیان نمی کنند معمولاً سعی دارند نامزد/همسر خود راـ البته به طرزی ناخودآگاه ـ امتحان کنند. آنها نزد خودشان فکر می کنند:«اگر او براستی همان گمشده ی من باشد و اگر براستی نیز مرا دوست داشته باشد. نیازها و خواسته های مرا کشف خواهد کرد.» لذا می نشیند، راحت تکیه می دهد تا شما خودتان را برای او اثبات کنید.خانم های عزیز: کاملاً طبیعی است که در این امتحان مردود خواهید شد. از آنجا که «غیبگو» نیستید و نمی توانید ذهن خوانی کنید سپس هر بار که او را مأیوس می کنید و خواسته هایش را برآورده نمی سازید یا بی خبر از همه جا به انجام آنچه ناراحتش می کند ادامه می دهید به این نتیجه می رسد که شما همان گمشده ی او نیستید و نمی توانید همسر مناسبی برای او باشید.لذا او نیز عشق و قلب خود را تمام و کمال به شما نخواهد داد.
در واقع ریشه و علت اصلی رفتار مرموزانه او نیز همین است: ترس ازصدمه دیدن و مأیوس شدن. به طرزی مضحک همین ترس اوست که رابطه ی او را با شکست مواجه می کند و موجب می شود همان چیزی به سرش بیاید که از آن می ترسد.زیرا هر چه زنی اطلاعات کمتری از خواسته ها و نیازهای او داشته باشد احتمال اینکه او را مأیوس کند بیشتر می ود و هر چه آقای مرموز بیشتر مأیوس و سرخورده شود، مرموزتر می شود و خواسته هایش را بیشتر پنهان می کند.
آقای مرموز احتمالاً توسط زن یا زنانی در مقطعی خاص از زندگی خود به لحاظ احساسی و عاطفی صدمه و لطمه دیده است. به همین دلیل است که شما را مدام به محک می کشد و می آزماید. از خود می پرسد: «آیا این همه خوب بودن او قلابی و مصنوعی نیست؟ آیا واقعاً زنی وجود دارد که این همه مرا دوست داشته باشد؟» اما او از اینکه پاسخ این سؤال را بیابد، می ترسد بنابراین به شما فرصت نمی دهد تا خود را نشان دهید.
مأیوس کننده ترین چیز در رابطه با آقای مرموز این نیست که برای برقراری ارتباط با شما تلاش نمی کند. در واقع او چنین فکر می کند که در تمام مدت نیازها و خواسته هایش را بیان کرده است و هنگامی که شما نیازهایش را بدرستی تشخیص نمی دهید شگفت زده می شود. مشکل آن است که تلاشهای او برای ابراز خودش بسیار پنهان، ناملموس، ضعیف، مبهم و ناواضح هستند. به طوری که می توان گفت اصلاً وجود خارجی ندارند. بیشتر به سرنخ شباهت دارند تا درخواست هایی رک و مستقیم. بدین معنا که باید نکته بین باشید، ذهن خوانی کنید؛ مدام حدس بزنید و به آزمون و خطا متوسل شوید. برای نمونه: از نامزد خود می پرسید آیا دوست دارد غذای چینی بخورد یا نه؟ او می گوید: «البته.» سپس اضافه می کنید: «البته اگه دوست داشته باشی می تونیم به یک رستوران مکزیکی بریم و غذای مکزیکی بخوریم.» پاسخ می دهد: «مکزیکی؟ خیلی خوبه!» در حالی که گیج شده اید و نمی دانید که براستی کدامیک را ترجیح می دهد: «خب، دوست داری کدوم یکی رو امتحان کنی؟» پاسخ می دهد: «هر کدوم که تو بخوای عزیزم.»
سپس از آنجا که ظاهراً برای نامزدتان تفاوتی نداشت به کدام رستوران بروید شما رستوران چینی را انتخاب می کنید. سپس همان شب پس از آنکه از رستوران به خانه می آیید، می بینید که او در یخچال سرک می کشد. با شگفتی می پرسید: «مگر گرسنه ای؟» در حالی که مشغول جویدن برشی از پیتزا است که از پیش در یخچال باقی مانده بود می گوید: هی، یه کمی.» «مگه توی رستوران سیر نشدی؟»
پاسخ می دهد که:«راستش غذای چینی هیچوقت حسابی ته دلم رو نمی گیره.»
به ناگهان همه چیز را به روشنی می بینید: او اصلاً از اول هم رستوران چینی را دوست نداشت و نمی خواست که غذای چینی بخورد. هنگامی که در پاسخ به پیشنهاد دیگر شما گفت: «مکزیکی؟ خیلی خوبه!» باید خودتان همه چیز را همانجا متوجه می شدید و می فهمیدید که این جمله یعنی همان بله! گرچه در ابتدا زیاد هم از لحن او نمی توانستید چنین نتیجه ای بگیرید.
این حادثه چندان جدی نیست که بتواند موجب از هم پاشیدگی ازدواجی بشود.اما فقط تصور کنید چند بار در هفته اتفاق می افند که آقای مرموز شمارا از خواسته های خود باخبر نمی کند و نمی گوید که از چه چیزهایی ناراحت بوده یا اینکه در بستر او را راضی می کنید یا نه! برای یک زن چقدر وحشتناک است که مثلاً به یکباره بداند که آقای مرموز انزجار، تنفر و احساسات سرکوب شده و فروخورده ی بسیاری نسبت به او در خود انباشته است. چنانچه مرد مرموز مراقب نباشد، روزی تمامی این احساسات سرکوب شده طغیان می کند و منفجر خواهد شد و او را به آقای آتشفشان ـ شخصیتی بعدی که درباره ی آن توضیح خواهیم دادـ تبدیل خواهد کرد.
آقای مرموز:خانم بازپرس
هنگامی که زنی به مردی مرموز عشق می ورزد همواره در فقر اطلاعات بسر می برد. چه احساسی دارد؟ به چه چیزی نیاز دارد؟ آیا او را راضی نگه داشته ام یا خیر؟ این سؤالات همواره ذهن نامزد/همسر آقای مرموز را به خود مشغول نگه می دارد و ناگزیر او را به خانم بازپرس تبدیل می کند. خانم بازپرس همواره مراقب علایم، نشانه ها و سرنخ هایی است تا از آنچه در افکار و احساسات آقای مرموز می گذرد، اطلاعاتی کسب کند.
از کجا بدانیم به خانم بازپرسی تبدیل شده ایم یا نه؟ چنانچه همواره نامزد/همسر خود را مانند قرقی «می پایید» یا اورا زیر نظر گرفته اید. بنابراین به بازپرس تبدیل شده اید. در این اوقات معمولاً از دوستان خود (زن های دیگر یا به عبارتی دستیاران دادستان یامعاونین بازپرس!)
نظرشان را جویا می شویم و می پرسیم که درباره ی رفتار یا واکنش نامزد/همسر ما چه فکر می کنند. تا بدین وسیله بینش بیشتری نسبت به اعمال و رفتار او پیداکنیم. بازپرس بودن کار ساده ای نیست. هیچ گاه آرامش نخواهید داشت. زیرا همیشه نگرانید، مبادا سرنخ اصلی را که فاش کننده حقیقت مرد زندگی تان است از دست بدهید.البته او شاهد آن است که همیشه مضطرب و نگران هستیم و از این رو چنین نتیجه گیری می کند که از او خوشحال و راضی نیستیم و احساس خوشبختی نمی کنیم و این نیز به نوبه ی خود موجب می شود مرموزتر و تودارتر هم بشود!
مشکل اصلی این جاست که روش های خانم بازپرس همواره متکی بر تجربیات او از آقای مرموز می باشند. زیرا آقای مرموز اصلاً اطلاعات زیادی را در باره ی خودش فاش نمی سازدـ دست کم به طور مستقیم ـ با این حال چنانچه تصادفاً حقیقتی را از او کشف کنید به شما خواهد گفت که آیا درست فهمیده اید یا نه.بنابراین همیشه مشغول بازی «حدس زدن» خواهید بود و پرسش هایی نظیر پرسش های زیر را مطرح خواهید کرد:
«آیا احساس نمی کنی که این اواخر زیاد به تو زنگ زده ام؛ به طوری که آزادی تو را مختل کرده ام؟ آیا به آزادی و فضای شخصی بیشتری نیاز داری؟»
«آیا صحبت های طولانی دیشب من درباره مشکلات کاری ام تورا نارحت کرده اند؟»
«آیا ازاین که قرار است خواهرم هفته ی بعد پیش ما بیاید و مدتی را با ما باشد ناراحت شده ای و ترجیح می دهی که تنها باشیم؟»
هنگامی که نامزد/همسرمان به یکی از پرسش های فوق پاسخ مثبت می دهد احساس موفقیت می کنیم،زیرا احساس می کنیم موفق شده ایم معمای قلب او را حل کنیم. اما این الگو پس از مدتی بسیار تکراری خسته کننده خواهد شد زیرا مدام مجبوریم قطعات مختلف پازل شخصیت گیج کننده ی او را آن هم بدون کمترین کمک و راهنمایی از جانب او حل کنیم و کنار یکدیگر بچسبانیم.
راه حل:
01 با بیان کردن خواسته ها و نیازهای تان این فرصت را به نامزد/همسرتان بدهید که شما را خوشحال و راضی کند.چنانچه شما را خوشحال کردیم یا کاری کردیم که شما از آن لذت بردید بگویید: «از اینکه فلان کار را کردی خیلی خوشحال شدم.» هنگامی که از چیزی ناراحت شده اید یا مسئله ای شمارا نگران کرده است به این امید نباشید که ما خودمان آن را به تنهایی کشف کنیم.زیرا احتمالاً موفق نخواهیم شد. در عوض با گفتن این جمله ما را راهنمایی کنید:«می خواستم درباره چیزی که مرا ناراحت کرده است با تو صحبت کنم تا بلکه کدورت مان برطرف شود.»
02 هنگامی که درباره ی نیازها و اولویت های تان با ما صحبت می کنید به طور واضح و روشن و با ارائه ی جزئیات کافی این کار را انجام دهید. تنها هنگامی بگویید:«هر چه تو بخواهی.» یا:«برای من فرقی نمی کند.»که واقعاً حقیقت داشته باشد. به یاد داشته باشید ما زن ها عشق ورزیدن را شغل و وظیفه ی خود می دانیم بنابراین هر چه اطلاعات و داده های بیشتری را در اختیار ما قرار دهید، بهتر خواهیم توانست نیازها و خواسته های تان را برآورده سازیم.
03 هرگاه متوجه شدید که از شما بازجویی می کنیم، بار را از دوش ما بردارید و به ما کمک کنید.شما خیلی خوب می دانید که در این اوقات، ما سعی داریم از احساسات شما باخبر شویم بنابراین کار ما را سخت نکنید!
5-آقای آتشفشان
اینگونه مردها مسئله ای را بهانه قرار می دهند و سپس بدون تناسب منفجر می شوند.
به دلیل ناراحتی یا عصبانیت از دست شما در سکوت «خودخوری می کنند. اما چیزی نمی گویند و سپس ناگهان از کوره در می روند. از آنجا که چیزی به شما نمی گویند، هیچ وقت نمی فهمید که عصبانی هستند. سپس مدت ها می گذرد و تنها با یک سؤال ساده و کوچک شما منفجر می شوند.
یگان ویژه ی خنثی سازی بمب را خبر کنید، لباس ایمنی خود را بپوشید و از منطقه ی خطر دور بایستید، زیرا آقای آتشفشان وارد می شود.
خانم های محترم:او را خیلی خوب می شناسید. او احساساتش را فرو می خورد. اصرار می ورزد که حالش خوب است تا سپس به یکباره و به طرزی کاملاً ناگهانی هنگامی که اصلاً انتظار آن را ندارید، منفجر می شود.فقط آن وقت است که می فهمید در تمام مدت مثل یک بمب ساعتی تیک تیک می کرده و اینکه دیر یا زود قرار بوده است منفجر شود و شما یا هر کس دیگری را که در آن حوالی است مجروح کند.
البته او هرگز متوجه نمی شود که با انفجار خود چه آسیبی به بار می آورده است زیرا همیشه پس از آن که منفجر شود و فشار اضافی را تخلیه کرد و احساساتش را بیرون ریخت، حالش خوب می شود. حتی شاید پس از آن احساس نیاز جنسی بکند!و هنگامی که علاقه ی چندانی به این کار در شما نمی بیند گیج و حیران می شود. شاید اگر تا این حد خودخواه نبود می توانست جراحتی را که خشم او به شما وارد ساخته است ببیند و بفهمد که چرا تا این حد شکسته و بی رمق شده اید.
آقای آتشفشان کیست؟ او کسی است که نمی داند با اضطراب و تنش خود چه کار کند. از این رو آن را بر روی کسانی که دوست شان دارد خالی می کند. معمولاً او فرزند پدر یا مادری آتشفشانی است که به او آموخته اند. تنها راه تخلیه ی احساسات و عواطف، فریاد زدن، تهدید کردن و ترساندن این و آن است. در دوران او پسربچه ی کوچک و بسیار وحشت زده ای وجود دارد که روزی (درکودکی) ناخودآگاه وبی آنکه آن را به یاد آورد تصمیم گرفته است کسانی را که می توانند به او آسیب بزنند با خشم خود بترساند و فراری دهد پیش از آن که فرصت آن را بیابند که خشم خود را به او نشان دهند و از دست او عصبانی شوند.
آقای آتشفشان هرگز با نامزد/همسر خود ارتباط برقرار نمی کند و نمی گوید که چه می خواهد یا نمی خواهد. او آتش زیرخاکستر است، از این رو تهدید می کند، اذیت می کند، و از کوره به در می رود. چنانچه زنی سعی کند که با او درباره ی چیزی صحبت کند که او دوست ندارد درباره ی آن صحبت کند،او با نگاه های تند و نیشدار، نگاه های خشم آلود و کلمات و عبارات زشت پاسخ می دهد. چنانچه این سلاح ها مؤثر واقع نشوند به بالا بردن صدایش متوسل می شود تا ما را از میدان به در کند. معمولاً این روش بر روی زن ها مؤثر واقع می شود زیرا بیشتر ما زن ها دوست نداریم بر سرمان داد کشیده شود.
مردان عزیز:بگذارید لحظه ای با شما صریح باشم. برای ما زن ها هیچ چیز جذاب تر، مردانه یا قابل تحسینی در آقای آتشفشان وجود ندارد. کسی که نمی تواند واکنش ها و عکس العمل های خود را کنترل کند ضعیف است نه قوی.کسی که از تهدید و ارعاب برای رو به رونشدن با احساسات نامزد/همسرش استفاده می کند، ترسوست نه شجاع.
چگونه آقای آتشفشان موجب می شود زن ها پاورچین پاورچین راه بروند
رابطه با آقای آتشفشان مانند راه رفتن در یک میدان مین می باشد. نفس تان را در سینه حبس می کنید و دعا می کنید روی مین ها پا نگذارید تا تکه تکه شوید.به همین دلیل است که همسران مردان آتشفشان همیشه پاورچین پاورچین راه می روند و وقت و انرژی و تلاش خود را صرف آن می کنند تا مبادا چیزی بگویند یا کاری بکنند که موجب انفجار شوهرشان بشود!
محال است زنی با آقای آتشفشان زندگی کند و ترسان و لرزان، پارانویید و وحشت زده نشود. چه خصوصیات و ویژگی های جذابی؟! این طور نیست؟ اما هنگامی که در ترس دایمی از توهین بعدی، دعوا وجر و بحث بعدی، و بزن بزن های بعدی زندگی می کنید این دقیقاً همان چیزی است که انتظارتان را می کشد.
راه حل:
چنانچه نامزد/همسرتان دور و برتان پاورچین پاورچین راه می رود شاید بیش از آنکه فکرش را می کنید آتشفشانی هستید. از او بپرسید آیا علایمی را که در باره ی مرد آتشفشانی ذکر کردیم از خود نشان می دهید یا خیر. سپس سعی کنید درباره ی احساسات، ناراحتی ها و نگرانی های تان صحبت کنید پیش از آن که در شما انباشته گردند. و سپس منفجر شوند.
02 چنانچه حدس می زنید مرد آتشفشان هستید مشاوره و کمک حرفه ای دریافت کندی. به راستی مشکل است تمامی این خشم را خودتان به تنهایی (بدون کمک حرفه ای) حل و فصل کنید. در این اوقات یک مشاور خوب یا یک متخصص «مدیریت خشم» می تواند به شما درحل و فصل کردن مسائل و موضوعاتی که در زیر خشم تان واقع شده اند کمک فراوانی کنید. شما استحقاق آن را دارید تا خود و نیز نامزد/همسرتان را از زندان خشم و غضب خود آزاد سازید.
.::مرجع کد آهنگ::.
.::دریافت کد موزیک::.